حافظه چیست: از نظر روانشناسی عبارت است از توانایی عضو برای ذخیره سازی، نگهداری و سپس بازیابی(فراخوانی) اطلاعات.
مطالعات سنتی درباره حافظه، از حوزههای فلسفه، شامل روشهای افزایش مصنوعی حافظه آغاز شد.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، حافظه در چارچوب روانشناسی شناختنگر(شناختی) قرار گرفت.
در دهههای اخیر، حافظه به یکی از ستونهای اصلی شاخهای از علوم، موسوم به علوم اعصاب شناختی تبدیل شده است که با روانشناسی شناختنگر و علم اعصاب ارتباط چند رشتهای دارد.
جنین در رحم مادر صداها را تشخیص میدهد و نوزاد از نخستین ماههای تولد افرادی را که اغلب در اطراف او هستند میشناسد. حافظه برای فراگیری تکلم کودک نقش مهمی دارد.
حافظه موجود را قادر میسازد تا از میان فرایندهای تداعی ناخودآگاه، احساس های تجربه شده پیشین، برداشتها، عقاید، مفاهیم و تمام اطلاعاتی که به صورت آگاهانه آموخته شدهاند مواردی را حفظ کند و در زمان لازم به یاد آورد. حافظه به آن گروه از جریانهای روانی گفته میشود که فرد را به ذخیرهسازی تجارب و ادراکها و یادآوری دوباره آنها قادر میسازد.
اگرچه حافظه از اجزای تعیین کننده هوش است ولی به ندرت افراد عقب ماندهای یافت میشوند که در زمینه خاصی مانند موسیقی، حافظهی خوب و ناهماهنگ با سایر اعمال مغزی نشان میدهند. برخلاف تصور عمومی، افزایش سن عملکرد حافظه را کاهش نمیدهد و فقط سرعت فراگیری اطلاعات جدید کمتر میشود.
راه های مختلفی برای طبقهبندی حافظه بر مبنای مدت، ماهیت و بازیابی اطلاعات وجود دارد.
از نظر توصیفی سه مرحله اصلی برای تشکیل و بازیابی حافظه قائل شدهاند:
۱٫ مرحله رمز گذاری(یا مرحله دریافت و ثبت): عبارت است از پردازش و ترکیب کردن اطلاعات دریافت شده.
۲٫ مرحله نگهداری(ذخیره سازی): عبارت است از ضبط دائمی اطلاعات رمزگذاری شده.
۳٫ مرحله یادآوری(بازیابی): عبارت است از به یاد آوردن اطلاعات ذخیره شده در پاسخ به سرنخها، به منظور استفاده در یک فرآیند یا فعالیت.
از نظر بالینی حافظه بر اساس زمانی میان تحریک و یادآوری به سه نوع تقسیم می شود.
اصطلاحات “حافظهی فوری”، “حافظهی نزدیک” و “حافظهی دور” برای تعریف این سه نوع مورد استفاده قرار میگیرند. این اصطلاحات توصیفی هستند و فاصله زمانی مشخص کننده آنها از نظر بالینی به طور دقیق تعریف نشده است.
طبقهبندی اساسی و مورد قبول عمومی حافظه بر اساس مدت نگهداری حافظه انجام شده و سه نوع مشخص حافظه، یعنی “حافظهی حسی”، “حافظهی کوتاه مدت” و “حافظهی درازمدت” را مشخص میسازد.
حافظه حسی تقریباً با ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلی ثانیه اولیه بعد از درک موضوع مطابقت دارد. هر قطعه از اطلاعات حداکثر به مدت ۰/۱ ثانیه ذخیره میشود تا اطلاعات بعدی برسد. با رسیدن سریع اطلاعات، مغز آنها را به شکل پیوسته ثبت میکند و تنها، اطلاعات دارای اهمیت ویژه را تبدیل به حافظه مینماید.
توانایی نگاه کردن به یک موضوع و به یاد آوردن آن در یک ثانیه، نمونهای از حافظه حسی است. نخستین تجارب جستجوی این نوع حافظه حسی به وسیله “جرج اسپرلینگ” با عنوان “الگوی گزارش نسبی” هدایت شد.
“جرج اسپرلینگ” بر اساس این تجارب گزارش نسبی توانست نشان دهد که گنجایش حافظه حسی تقریبا ۱۲ موضوع است ولی بسیار سریع(ظرف چند صد میلی ثانیه) تنزل پیدا میکند. به همین دلیل، موضوعات به افراد مورد بررسی نمایش داده میشود ولی این افراد قادر به گزارش تمام موارد قبل از کاهش یافتن آنها نیستند.
این نوع حافظه را نمیتوان از طریق تمرین طولانی کرد.
سپس بعضی از اطلاعات موجود در حافظه حسی به حافظه کوتاه مدت منتقل میشوند. حافظه کوتاه مدت به فرد اجازه میدهد تا موضوعی را بدون تمرین از چند ثانیه تا یک دقیقه به خاطر بیاورد. گنجایش این حافظه هم بسیار محدود است. بررسی جورج آ.ملیز در آزمایشگاه بل نشان داد که ذخیره حافظه کوتاه مدت ۷مثبت منفی۲ موضوع است.
این نتیجه، تحت عنوان “عدد جادویی ۷مثبت منفی۲” به گزارش معروف جورج آ.میلز تبدیل شد. در برآوردهای پیشرفتهتر ظرفیت حافظه کوتاه مدت کمتر، یعنی ۴، ۵ موضوع دانسته شده است و میدانیم که گنجایش حافظه با استفاده از فرآیندی موسوم به کَنده سازی (چند پاره کردن) قابل افزایش دادن است.
این اصطلاح نخستین بار به وسیله جرج آ. میلز در ارتباط با فرآیند سازماندهی که در آن “تکه های” کوچک اطلاعات مجزا از نظر ادراکی و شناختی جمعآوری و به شکل یک “کُل” هماهنگ یا “کَنده” در آورده میشوند پیشنهاد شد.
به عنوان مثال در نمایش ردیف FBIPHDTWAIBM، افراد فقط قادر خواهند بود تعداد کمی از این حروف را به خاطر بسپارند و چنانچه این حروف به شکل زیر نمایش داده شوند: FBI PHD TWA IBM تعداد زیادی از کلمات در حافظه افراد باقی میماند زیرا توانستهاند اطلاعات را با کَنده سازی به گروههای معنیداری از حروف تبدیل کنند.
هربرت سیمون نشان داد که اندازه ایدهآل کَندهسازی حروف و اعداد، اعم از معنیدار و بدون معنی،۳ عدد است.
به همین دلیل است که در بعضی از کشورها شماره تلفنها را به گروههای سه عددی تقسیم میکنند.
تصور میشود حافظهی کوتاه مدت تا حد زیادی بر یک کد شنوایی برای نگهداری اطلاعات تکیه دارد و میزان کمتر بر کد بینایی استوار است.
کنراد دریافت که افراد مورد آزمایش برای به یادآوری مجموعههایی از کلمات که از نظر شنیداری شبیه هم هستند بیشتر دچار مشکل میشوند (لغاتی مانند dog, hog, fog, bog, log)
نگهداری موضوعات در حافظه حسی و حافظه کوتاه مدت معمولا از ظرفیت و مدت محدودی برخوردار است. یعنی اطلاعات برای مدت مشخصی در دسترس قرار دارند و به مدت نامحدود حفظ نمیشوند.
در مقابل، حافظه دراز مدت میتواند مقادیر زیادتری از اطلاعات را برای مدت نامحدود (گاهی برای تمام عمر) حفظ نماید. به عنوان مثال یک عدد ۷ رقمی تصادفی ممکن است تنها به مدت چند ثانیه در خاطر فرد باقی بماند زیرا در حافظهی کوتاه مدت نگهداری شده است ولی از سوی دیگر ممکن است شماره تلفنهای مختلف به دلیل تکرار، سالها در حافظه باقی بمانند. این اطلاعات، در حافظه دراز مدت نگهداری شدهاند. حافظه کوتاه مدت، اطلاعات را از طریق شنیداری کد گذاری میکند و حافظه دراز مدت از طریق معنا شناختی.
بادلی به این نتیجه رسید که افراد مورد آزمایش پس از ۲۰ دقیقه با بیشترین مشکل برای به یاد آوردن مجموعهای از کلمات دارای معانی مشابه (مانند big,large,great,huge) که در زبان انگلیسی همگی به معنی《بزرگ》 هستند روبرو میشوند.
حافظه کوتاه مدت به وسیله الگوهای موقتی ارتباط نورونی، برحسب مناطقی از لوب پیشانی مغز (به ویژه قشر پره فرونتال پشتی جانبی) و لوب آهیانهای نگهداری میشود. حافظه دراز مدت به وسیله تغییرات پایدارتر و دائمی ارتباطهای عصبی که به طور گسترده در سراسر مغز منتشر شدهاند نگهداری میشود.
بخش《هیپوکامپ》مغز برای تثبیت اطلاعات از کوتاه مدت به دراز مدت نقش اساسی دارد هر چند به نظر نمیرسد که خود این بخش موجب ذخیرهسازی اطلاعات شود. بخش مزبور احتمالا در تبدیل ارتباطهای عصبی برای مدت سه ماه یا بیشتر ، بعد از فراگیری اولیه نقش دارد.
یکی از عملکردهای اولیه خواب، تقویت تثبیت اطلاعات است.